به گزارش مشرق، رسیدگی به این پرونده از دوم تیر سال ۱۴۰۰ با مراجعه مرد جوانی که مدعی بود پدر سالمندش ناپدید شده آغاز شد.
وی در تشریح ماجرا به مأموران گفت: پدرم در کار ساخت و ساز فعالیت دارد و فردی است که همه همکارانش از او به نیکی یاد میکنند چراکه او مرد خیری است.
پدرم هر روز صبح سرکار میرفت و عصر هم برمیگشت اما امروز ساعاتی بعد از اینکه از خانه خارج شد با او تماس گرفتم که تلفنش خاموش بود تا اینکه عصر هم به خانه نیامد. همه جا را دنبالش گشتم اما خبری از او نبود.
در ادامه مأموران ردیابی مرد ناپدید شده را در دستور کارشان قرار دادند.
از سوی دیگر مأموران گشت فرودگاه امام در محدوده استحفاظی به یک پژو ۲۰۶ که سرنشینان آن یک زن و مرد بودند مظنون شدند و به راننده دستور توقف دادند که راننده بدون توجه به دستور پلیس تلاش کرد با حرکت در خلاف جهت اتوبان متواری شود. تا اینکه مأموران سرانجام خودرو را متوقف کردند.
پس از توقف خودرو زوج جوان علت درگیری و فرار خود را اختلاف خانوادگی و ترس از مأموران عنوان کردند. با این حال چون اظهارات آنها متناقض بود پلیس به تفتیش خودرو پرداخت و با جسد مرد سالخوردهای که دست و پایش با طناب بسته شده بود مواجه شد و راننده خودرو مدعی شد جسد متعلق به پدرش است اما پس از انتقال جسد به پزشکی قانونی مشخص شد که جسد متعلق به مرد گمشده است.
بعد از مشخص شدن هویت مقتول، متهمان تحت بازجویی قرار گرفتند و به قتل با انگیزه سرقت و اخاذی اعتراف کردند.
با تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه فرزندان قربانی درخواست قصاص کردند. سپس متهم ۳۵ ساله به نام کریم به جایگاه رفت و با پذیرش اتهامش عنوان کرد: چند سالی است که به مواد مخدر اعتیاد داشتم. هم کارم را از دست داده بودم و هم زندگیام خراب شده بود تا اینکه همسرم گفت مرد نیکوکاری را میشناسد که چندباری به او کمک مالی کرده است.
آخرین بار همسرم با او صحبت کرده و از او خواسته بود تا پول بدهد و مرا به کمپ ترک اعتیاد ببرند.
آن روز قرار بود او و همسرم مرا به کمپ ببرند که من نقشه گروگانگیری به ذهنم رسید و در میانه راه چاقویم را روی گلویش گذاشتم و دست و پاهایش را بستم. بعد از آن با تهدید کارتهای عابربانک و رمزهای آن را گرفتم تا حساب بانکیاش را خالی کنم. برای اینکه سر و صدا نکند چند پتو روی سرش انداختم. پس از آن هم تصمیم داشتم با خانوادهاش تماس بگیرم و در ازای آزادیاش اخاذی کنم.
در ادامه مسیر به قم رسیدیم من و همسرم به یک رستوران رفتیم و با کارت عابربانک او غذا خوردیم.
بعد بنزین زدیم و چون خسته بودیم در ماشین خوابیدیم. اما صبح روز بعد وقتی بیدار شدیم دیدیم مرد سالخورده جان باخته است. ما قصد کشتنش را نداشتیم و ناخواسته وارد ماجرای قتل شدیم.
سپس وکیل اولیای دم به دفاع پرداخت و گفت: این زوج با تزریق مواد بیهوشی به قربانی او را کشتند اما حالا با دروغگویی قصد دارند مرگ او را اتفاقی جلوه دهند. در پایان جلسه، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.